2010-11-15

اين رنج نامه يك جوونه كه نماينده يه قشره به نام جووناي خسته از بازي روزگار
ميخواد يه حرفايي بزنه كه حرف دل خيلي هاست و فقط زحمت بيانش رو ميكشه
راهي رو شروع كرده كه فكر ميكنه بايد تا آخرش بره با آرماني مقدس
رنجور از دست آدمايي كه هركدومشون با يه روشي ميخوان از ادامه راه دلسردش كنن ...
يه گروه كه كلا راه رو ميبرن زير سوال و ميگن هر كي رفته توي اين راه اشتباه بوده
چون آخرش هم چيزي كه شهدا ميخواستن نشد و آرمانهاشون سرابي بيش نبود...
رفتن و خون دادن واسه انقلابي كه  آخرش هم منحرف شد  و خيلي ها پا روي خونشون گذاشتن ، باز هم هنوز خيلي  نامردي ها،ظلم ها سر جاشه و...
چقدر رنج بردم از شنيدن اين حرف ها اما جوابي نداشتم و اين جواب نداشتن ها باعث شكي در درون من شد ، شكي كه مقدمه يقين شد ، شكي مقدس
و من رو به فكر فرو برد كه واقعا شهدا چرا رفتن؟؟!؟؟
چرا رفتن و گذاشتن يه عده اينطوري سوء استفاده كننو پا رو خون بذارن ؟؟
خيلي خيلي فكر كردم ... نميدونمشما هم تا حال بهش فكر كردين يا نه .. اما جوابي كه من بهش رسيدم اين بود : درسته كه چيزي كه اونا ميخواستن نشد اما با مرگشون جواب سوالهاي خيلي ها رو دادن و به خيلي ها نگاه تازه دادن ، نون دادن كه دنيا ارزش اين همه دلبستگي رو نداره  ، ارز اين همه نامردي رو نداره ..
ولي تا زنده بودن نمي تونستن حرفهاشون رو بزنن و ثابتش كنن ،افكارشون رو منتقل كنن.
اما با مرگشونن براي هميشه اين سوال ايجاد كردن   كه چرا؟؟؟
و هر كي دنبال اين چرا رفت ،افق ديگه اي براش ترسيم شد و ارمان غاونه رو شناخت و رفت به جايي كه بايد بره .
تو دست نوشته يه رزمنده خوندم "رزمنده هاي ايراني نجنگيدند تا چنگيده باشند،جنگيدند تا استعدادهاي نهفته  آدمي را براي آن ها كه از پاك بودن نا اميد شده بودند آشكار سازند"
اين جا بود كه به يقين رسيدم و اين يقين من رو توي مبارزه نگه داشت و قدرت مقاومت در برابر هم رنگ جماعت شدن رو بهم داد تا بايستم و جماعت رو رنگ خودم كنم . اين كه به جاي لعنت به تاريكي شمعي روشن كنم و به بقيه هم اميد بدم .
اين كه ما به اين دنيا نيومديمهمه چيز اينجا برامون درست بشه  ،از ميون همه اين چيزها كه سرجاش نيست يه راهي رو رو به آسمون پيدا كنيم و بريم ... پرواز...
اما صد رحمت به دسته اول كه مخالفتشون تو رو بود   ،
واي به حال وقتي كه كسي بخواد از پشت خنجر بزنهف با پنبه سر ببره...
يه عده اومدن با نهايت احترام اونقدر شهدا رو برامون اسطوره و دست نيافتني كردن و هي گفتن شماها كه نبودين،اونا يه چيز ديگه بودن و...
خيلي ها نمونش خود من تا مدتي تحت تاثير همين حرفا بودم اين كه همت و باكري بسيجي واقعي بودن و ما عمرا بتونيم به اونا برسيم و تنها كاري كه ازم بدرميومد غبطه خوردن بود ... تا اينكه از اين همه حسرت خسته شدم و گفتم پس جمله " كل يوم عاشورا كل ارض كربلا" كه از بچگي باهاش بزرگ شديم چي ميشه؟؟اي بني بشر كه در در سال 61 هجري پا به اين زمين ننهاده بودي غافل مشو كه تو را نيز عاشورايي است ...از خدا بعيده كه فرصت مبارزه و عشق بازي رو فقط به يه عدا تو يه برهه از تاريخ بده اين بود كه توي نگاهم به زندگي وخيلي چيزها يه تجديدنظري كردم حالا هي پشت سرهم و دائم تو يادواره ها وسمينارها ميگن بعدازشهدا ماچه كرديم واين سوال هميشه بي جواب موند اما حالا امروز من به نمايندگي از يه قشر جوان اومدم به اين سوال تكراري جواب بدم اومدم گزارشكار بدماومدم از كمكاري كه در حق نسل من شد بگم از ارزشهايي كه منتقل نشد از شكافي كه ايجاد شد مانسلي هستيم كه گاهي شهدا رو توي تلويزيون ديديم گاهي عكسشونو بهمون نشون دادن و تاريخ ولادتو شهادتشونو گفتن ديگه خيلي خواستن معرفي شون كنن...!گفتن كه نمازشو اول وقت مي خونده ...!همين...! نه از آرمان هاشون گفتن نه از جهاني فكر كردنشون...نمي خوام بي انصافي كنم ...ناديده بگيرم برنامه هايي مثل روايت فتح و...را ...كه عالي بودند
بودند كساني كه غريبانه تلاششونو مي كردند اما مي خوام بگم درمقابل هجمه و كارفرهنگي كه از سمت دشمن انجام مي شه خيلي كم بود خيلي كم...اما اين وضع خيلي طول نكشيد،خود شهدا ازاين قضيه رنج بردند و واردعمل شدند آخه مي دونيد كه شهيد حتي يه پلاكش ، سربندش، پيكري كه ازش چيزي نمونده ازخيلي زبون هاي به ظاهر زنده خيلي بهتر حرف مي زنه
هركدوم مارو يه جوري به اين سمت كشونده يكي رو با يه جمله ...بايه دست نوشته...
يكي رو با دعوتش به جنوب...ويا با پيداشدن چندوقت به چندوقت پيكرشون به فكر بردن...به همون چرا و جوابش
خلاصه ما اومديم يعني آوردنمون با يه شور خاصي كه نمي شه توصيفش كرد و يه افق ديگه برامون ترسيم شد تحت تاثير دست نوشته هاي حضرت استاد شهيد آويني زندگي زيباست اما شهادت از آن زيباتر است وخلاصه تا يه جاهايي پيش رفتيم اما زمونه ما زمونه جنگ نبود كه شهادتي باشه اما دوباره رسيديم به دست نوشته يه شهيد براي شهيد شدن اول بايد بالقوه شهيد باشي اينطوري حتي اگه شهيد نشدي مرگت شهادته و جمله امام كه تاحق و باطل هست،مبارزه هست وتا مبارزه هست ماهستيم، شهيد آويني ميگه "شايد جنگ تمام شده باشد اما مبارزه هرگز پايان نخواهد يافت" وقتي خوب دور و برمون رو نگاه كرديم ديديم كه هنوز هم جنگه ،جنگي كه توش تعريف  سرباز و ديده بان و سنگر و  جانباز و شهيد عوض شده ، اگر در زمان جنگ نظامي شهادتو شجاعت نارنجك به خود بستن و زير تانك رفتن بود امروز توي اين فضاي جنگ رسانه اي ،جنگ نرم شايد گفتن حقيقتي باشه كه به خاطر دو رنگي هاي زمونه خيلي ها از گفتنش ابا دارن ،شايد ايستادن جلوي يه حرف نا حق ،يه ظلم باشه... فقط بايد خوب فكر كرد و ديد الان جات كجاست و نقشت اين وسط چيه...
خلاصه اميد پشت اميد كه هنوز هم درهاي آسمون بازه
بازخورديم به پست يكي از حضرت استاد هاي جوون امروزي كه حرف دل خيلي از ماهارو توي قطعه26 زد"شهادت زيباست اما مثل مرد پاي بيرق انقلاب ايستادن از آن هم زيباتر است جنگ زيباست اما روايت فتح از آن هم زيباتر است شهادت در ركاب خميني زيباست اما دفاع از ولي فقيه حاضر از آن هم زيباتر است خون دادن براي خميني زيباست اما خون دل خوردن براي خامنه اي از آن هم زيباتر است سيد شهيدان اهل قلم لقبي زيباست اما افسر جنگ نرم شدن از آن هم زيباتر است شعار ما اين است هر وبلاگ يك سنگر جوانان بني هاشم فضاي اينترنت راهم پراز مدينه كرده اند وپيام اماممون كه امروز زنده نگه داشتن ياد شهدا كمتر از شهادت نيست"
خلاصه امروز اومديم به همه اونايي كه سعي در دلسرد كردن ما دارند بگيم كه تلاششون آب در هاون كوبيدنه به ما اميد نبندند
ماتازه راهمون رو پيدا كرديم و يافتيم آنچه ديگران نيافتند
انا لله و انا اليه راجعون
رها...


0 comments:

Post a Comment

طراحی شده توسط Qwilm!. ترجمه شده به زبان فارسی مجتبی ستوده